جان آمد از فراغ تو بر لب نیامدی
جان آمد از فراق تو بر لب نیامدی / امروز هم سر آمد و شد شب نیامدی / چتر سیاه غم همه جا را فرو گرفت / ای در سپهر عاطفه کوکب نیامدی
جان آمد از فراق تو بر لب نیامدی / امروز هم سر آمد و شد شب نیامدی / چتر سیاه غم همه جا را فرو گرفت / ای در سپهر عاطفه کوکب نیامدی
ای کاش ما هم مهزیارت می شدیم / وقتی میان شیعه گرم دست چین باشی
تا کی قرار است از فراقت اینچنین باشم / تا کی قرار است از صبوری اینچنین باشم
دلم سنگ است میدانم / دلم تنگ است میدانی
نمی دانم که خاک آستانت می شوم یا نه؟
از غم دوریت ای یوسف دل محزونم / چه کنم با غم و با غصه روز افزونم
حق من بی سر و پایی است ولی لطف کنو / از سر سفره ات ای یار نکن بیرونم
عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت / جان را به لب رساند سراب ندیدنت
از روزگار دیدم و چشمم ضعیف شد / اما گذاشتم به حساب ندیدنت
خوابم، بیدارم کن / از عشق سرشارم کن / مثل خوبات آقا / خاص دربارم کن
شبای ابریمو مهتاب کن / منو خلاص از این مرداب کن / مثل شهیدای ارباب کن
السلام علیکم یا بقیه الله فی ارضه
بی تو هرجا می روم احساس غربت می کنم، راه بر جایی ندارم هرچه همت می کنم…
آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست / بغض هزار جمعه در گلوی ماست
شرمنده ایم این همه یادت نبوده ایم / عکست غروب جمعه فقط روبروی ماست
اوصاف کمالت را / آیات جمالت را / می خوانم و می بوسم / انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم / در حسن تو حیرانم / تو حضرت داوودی / یا یوسف کنعانی؟
تو دعا خواندی مولا که ما برگردیم / منتظر ماندی مولا که ما برگردیم
ببین زمین می خواند تو را / زمان می گوید بیا / مگر نومیدی ز ما؟