داستان سفیر روم و سر امام حسین(ع)
سفیر روم به یزید گفت این سر بریده کیست؟ گفت: این سر فرزند دختر پیامبر ماست. گفت به خدا قسم شما باطل هستید و او حق است، چگونه می شود با فرزند دختر پیامبرتان اینگونه رفتار کنید!؟ یزید دستور داد سر او را بزنند.
سفیر روم به یزید گفت این سر بریده کیست؟ گفت: این سر فرزند دختر پیامبر ماست. گفت به خدا قسم شما باطل هستید و او حق است، چگونه می شود با فرزند دختر پیامبرتان اینگونه رفتار کنید!؟ یزید دستور داد سر او را بزنند.
وقتی امام رضا علیه السلام مجبور به قبول ولایت عهدی مامون شدند و به ایران سفر کردند، عده ای از شیعیان از دست ایشان ناراحت شدند، گاهی اهداف امام آنقدر عمیق و بلند مدت است که برای فهم آنها سالها انتظار لازم است.
گردون هماره دور زند در طریق تو / خورشید خشت گوشه صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو / خود را شمرده اند گدایان رفیق تو