آه ای هیزم، آتش کجا و آفتاب؟
بین کوچه یک لحظه دست او از من رها نشد / یک لحظه حتی از سرش چادر جدا نشد / آه ای هیزم آتش کجا و آفتاب؟ / آتش مانده در حیرت از بانوی آب…
بین کوچه یک لحظه دست او از من رها نشد / یک لحظه حتی از سرش چادر جدا نشد / آه ای هیزم آتش کجا و آفتاب؟ / آتش مانده در حیرت از بانوی آب…
بر بانوی مطهر مان گریه می کنیم / بر آن همیشه بهتر مان گریه می کنیم
با این دو زمزمی که خداوند داده است / بر آیه های کوثر مان گریه می کنیم
با تو ام ای سلام بی پاسخ / با تو ام ای امام بی پاسخ
با منی؟ ای ستاره سحرم / ای شده دست خسته ات سپرم
بیا که سوختم از درد دوری ات عمری / بگو چقدر بگو تا به کی مذاب شوم؟
به برکت نظرت در عزای فاطمیه / دوباره نوکر خانه انتخاب شدم…
صبح روز سه شنبه من / پاشدم با دو چشم خیس
دیدم انگار توی این شهر / هیچکی عین خیالش نیست
انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار…
همسنگر حیدر، تا لحظه آخر، تویی نور چشم بابا یازهرا، یازهرا
شفیعه محشر، ای سوره کوثر، بهار خزون دلها، یازهرا، یازهرا
خدا نگهدار، ای مهربونم، ای هم زبونم، خانم خونم
خدا نگهدار، بانوی خسته ام، از پا نشستی، از پا نشستم
ما که عشق و باور داریم / چه باکی از محشر داریم؟
تنها میشن همه اما ما / صاحب داریم مادر داریم