وقتی اربعین فقط یک زائر داشت
اربعین در روزگاری فقط یک زائر داشت، او جابر ابن عبدالله انصاری بود، در خفقان بعد از واقعه عاشورا جابر کسی بود که سکوت را شکست و برای زیارت امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی کربلا راه افتاد.
اربعین در روزگاری فقط یک زائر داشت، او جابر ابن عبدالله انصاری بود، در خفقان بعد از واقعه عاشورا جابر کسی بود که سکوت را شکست و برای زیارت امام حسین علیه السلام از مدینه به سوی کربلا راه افتاد.
شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید و گفت وقتی برای زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) راهی می شوم آیا در حج به سر می برم؟ حضرت فرمودند: بله
در آیه 29 سوره فتح امت حضرت محمد (ص) به دانه ای تشبیه می شود که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه ای ضعیف باشد اما بعد از آن قوّت یابد و چنان استوار می ایستد که دهقانان(پیامبران) را به تعجب میاورد و دشمنان را به خشم.
صبح شد، اول تیر را برای گرفتن جایزه عمر ابن سعد زد، گفت شاهد باشید اولین تیر را من زدم، سپس مثل قطرات باران تیر آمد.
می شود خوابم تعبیر / بیا برگردیم
می شوم از غصه پیر / بیا برگردیم
حسین به جان مادر قسم / من اینجا دلواپسم
همسنگر حیدر، تا لحظه آخر، تویی نور چشم بابا یازهرا، یازهرا
شفیعه محشر، ای سوره کوثر، بهار خزون دلها، یازهرا، یازهرا
تو پیاله ام تا که چایی غمت میریزه / دونه دونه زخم قلب نوکرت میریزه
مگه چی تو چایی های روضه اته آقاجون؟ / گمونم رقیه یه کم تربت میریزه
به خاک شهیدان راه تو / به خون غلام سیاه تو / ایشالله منم بشم سیاهی سپاه تو
به روح بلند زهیر تو / به آه عمیق بریر تو / نمیخوام تو دنیا هیچکسی رو من به غیر تو
شب رقیه است، ز روضه عمو است گفتگو، کجایی؟
شبی که او گفت عمو نگیر از رقیه رو، کجایی؟
برای سیلی بهانه دستش آمده عدو، کجایی؟