سخنرانی مذهبی کوتاه

عده ای به سمت شون سنگ میزدن

گفت یه روز تو خونه بودیم که یهو / بابام اومد صدا زد پاشو پاشو
اسرا رو دارن از راه میارن / لباسای نو بپوش پاشو برو
شهر شلوغه زیر دست و پا نری / برو روی پشت بوم خونه مون