بر آنچه آمده سرمان گریه می کنیم
بر بانوی مطهر مان گریه می کنیم / بر آن همیشه بهتر مان گریه می کنیم
با این دو زمزمی که خداوند داده است / بر آیه های کوثر مان گریه می کنیم
بر بانوی مطهر مان گریه می کنیم / بر آن همیشه بهتر مان گریه می کنیم
با این دو زمزمی که خداوند داده است / بر آیه های کوثر مان گریه می کنیم
ندیده دل به تو دادم / چی میشه روتو ببینم؟
منم و این دل ساده / من همینم که همینم!
به اذن تو شمشیر میکشم / جمل را به تصویر میکشم
به یاد شمشیر دو دم / دمادم تکبیر می کشم
ان تنکرونی فانا ابن الحسن…
نمی خوانم نمازی که اذانش بی علی باشد
علی بود و علی بود و علی هست و علی باشد
شبی که باز برای گدایی آمده بود / دوباره پیش تو آن روستایی آمده بود
شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود / که رفت مشهدی و کربلایی آمده بود
باید بچشد گرمی طوفان نجف را / هرکس که ندارد تب سلطان نجف را
ما را نه فقط سر این سفره نشاندند / خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
می خواست ببینیم کریمی علی را / رو کرد خداوند حسن جان نجف را
مستم همه چیز را دو تا می بینم / جز روی تو را که با خدا می بینم
کافر نشدم دمی به والله قسم / ای نور خدا فقط تو را می بینم
چقدر بی خبر و بی هوا زدی نامرد / چه کرده بود مگر با شما زدی نامرد
همین که تیر رها شد علی به خود پیچید / صدای تیر درآمد چرا زدی نامرد
رمضان بهشت خدا شده زگل جمال تو یاحسن / مه نیمه اختر کوچک مه نو هلال تو یاحسن
یم علمُ حکمتُ معرفت نمی از کمال تو یاحسن / دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یاحسن
خدا وقتی بهشتی روی دامان نجف دارد / بهشت از دور رؤیای بیابان نجف دارد
چه غم دارد کسیکه خردهای نان نجف دارد / که زهرا هم دو چشمم را به ایوان نجف دارد