از غم دوریت ای یوسف دل محزونم
از غم دوریت ای یوسف دل محزونم / چه کنم با غم و با غصه روز افزونم
حق من بی سر و پایی است ولی لطف کنو / از سر سفره ات ای یار نکن بیرونم
از غم دوریت ای یوسف دل محزونم / چه کنم با غم و با غصه روز افزونم
حق من بی سر و پایی است ولی لطف کنو / از سر سفره ات ای یار نکن بیرونم
عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت / جان را به لب رساند سراب ندیدنت
از روزگار دیدم و چشمم ضعیف شد / اما گذاشتم به حساب ندیدنت
خوابم، بیدارم کن / از عشق سرشارم کن / مثل خوبات آقا / خاص دربارم کن
شبای ابریمو مهتاب کن / منو خلاص از این مرداب کن / مثل شهیدای ارباب کن
آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست / بغض هزار جمعه در گلوی ماست
شرمنده ایم این همه یادت نبوده ایم / عکست غروب جمعه فقط روبروی ماست