هرچه دلت می خواهد گناه کن!
آمد محضر امام حسن مجتبی علیه السلام و گفت: هرکار می کنم نمی توانم گناه را ترک کنم، حضرت در پاسخ شرایطی را شمردند که در آنها گناه کردن هیچ اشکالی ندارد و به او گفتند با این شرایط هرچه دلت می خواهد کن!
آمد محضر امام حسن مجتبی علیه السلام و گفت: هرکار می کنم نمی توانم گناه را ترک کنم، حضرت در پاسخ شرایطی را شمردند که در آنها گناه کردن هیچ اشکالی ندارد و به او گفتند با این شرایط هرچه دلت می خواهد کن!
اسم تو نمک سفره پدری / ای کریم دو عالم سید ابن کریم
بدی های منو ندیدی به حسین / زائر و حرمت رو بخشیدی به حسین
مدینه جایی بین ابراست / که هر ابری دورش گریونه
یه اقیانوس خاکی اونجاس / که خورشید تو عمقش پنهونه
دست منو خدا گرفت به پاقدم تو امشب / منم گدای آشنا، داداش بزرگ زینب
بدون تو آقا هیچم / بزار عالم بدونه که کیم
خیلی حسینو دوست دارم / ولی منم امام حسنی ام
امام حسن علیه السلام تا آخرین لحظات دست از مبارزه نکشیدند، عبیدالله ابن عباس فرمانده ارشد حکومت خودش را فروخت، بلا تشبیه، زبانم لال، فکر کنید حاج قاسم سلیمانی وسط جنگ سوریه خودش را به اسرائیل بفروشد.
امام حسین(ع) به نصر گفت: برو، اینها با من دشمنی دارند. گفت: اگر رفتنی بودیم، روزی که پیشنهاد حکومت حبشه را دادند می رفتیم. پدرش برای همراهی پیامبر(ص) حکومت را رها کرد و او برای همراهی حسین(ع) جانش را.
باید بچشد گرمی طوفان نجف را / هرکس که ندارد تب سلطان نجف را
ما را نه فقط سر این سفره نشاندند / خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
می خواست ببینیم کریمی علی را / رو کرد خداوند حسن جان نجف را
امام حسن علیه السلام بزغاله کوچکی را دیدند و از زیبایی آن تعریف کردند، فردای آنروز دیدند بزغاله لنگان لنگان راه می رود، گفتند چه شده است؟ کنیزی گفت: من شکستم تا تو را عصبانی کنم. واکنش امام(ع) چه بود؟
کار امت به جایی می رسد که امام حسن مجتبی علیه السلام رسما می گوید من در شرایط فعلی مانند هارون عمل می کنم! یعنی به عنوان طرفدار نرمش قهرمانانه نقش بازی می کنم تا امت را متوجه اشتباه شان کنم.
عده ای زمان امام حسن علیه السلام به ایشان گفتند آقا شما حق و معاویه باطل، بیایید مذاکره کنیم، صلح کنیم، معاویه تعهداتی دارد و به آنها عمل خواهد کرد، پاسخ امام حسن علیه السلام شنیدنی است.