رفتار اهل بیت (ع) با دشمنان درجه یک
اگر تاریخ را درباره مروان ابن حکم بخوانید می فهمید باید مثل حرمله وقتی نامش را می شنوید رگ های گردن تان از شدت عصبانیت متورم بشود! اما می دانید اهل بیت علیهم السلام با او چگونه برخورد کردند؟
اگر تاریخ را درباره مروان ابن حکم بخوانید می فهمید باید مثل حرمله وقتی نامش را می شنوید رگ های گردن تان از شدت عصبانیت متورم بشود! اما می دانید اهل بیت علیهم السلام با او چگونه برخورد کردند؟
آمد محضر امام حسن مجتبی علیه السلام و گفت: هرکار می کنم نمی توانم گناه را ترک کنم، حضرت در پاسخ شرایطی را شمردند که در آنها گناه کردن هیچ اشکالی ندارد و به او گفتند با این شرایط هرچه دلت می خواهد کن!
اسم تو نمک سفره پدری / ای کریم دو عالم سید ابن کریم
بدی های منو ندیدی به حسین / زائر و حرمت رو بخشیدی به حسین
امام حسن علیه السلام تا آخرین لحظات دست از مبارزه نکشیدند، عبیدالله ابن عباس فرمانده ارشد حکومت خودش را فروخت، بلا تشبیه، زبانم لال، فکر کنید حاج قاسم سلیمانی وسط جنگ سوریه خودش را به اسرائیل بفروشد.
دیشب تا صبح گریه کردی، گریه کردی، گریه کردی
من هم با تو گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم
به اذن تو شمشیر میکشم / جمل را به تصویر میکشم
به یاد شمشیر دو دم / دمادم تکبیر می کشم
ان تنکرونی فانا ابن الحسن…
تا افتادی دویدم من / دویدم دیر رسیدم
مثل بابام توی کوچه / خیلی چیزا رو دیدم
گرد و خاکی که برپا شد / چکمه ها و سم اسبا عمو جستم رو له کرده
چقدر بد است کسی یک میلیارد به حسابش داشته باشد اما خبر نداشته باشد و مدام به این و آن رو بزند و معطل باشد. بیشتر ما چنین حالتی داریم. آیا می دانید خداوند کلید خزائن عالم را بدست ما داده است؟
باید بچشد گرمی طوفان نجف را / هرکس که ندارد تب سلطان نجف را
ما را نه فقط سر این سفره نشاندند / خورده است نبی هم کفی از نان نجف را
می خواست ببینیم کریمی علی را / رو کرد خداوند حسن جان نجف را
امام حسن علیه السلام بزغاله کوچکی را دیدند و از زیبایی آن تعریف کردند، فردای آنروز دیدند بزغاله لنگان لنگان راه می رود، گفتند چه شده است؟ کنیزی گفت: من شکستم تا تو را عصبانی کنم. واکنش امام(ع) چه بود؟