منم امام حسنی ام
دست منو خدا گرفت به پاقدم تو امشب / منم گدای آشنا، داداش بزرگ زینب
بدون تو آقا هیچم / بزار عالم بدونه که کیم
خیلی حسینو دوست دارم / ولی منم امام حسنی ام
دست منو خدا گرفت به پاقدم تو امشب / منم گدای آشنا، داداش بزرگ زینب
بدون تو آقا هیچم / بزار عالم بدونه که کیم
خیلی حسینو دوست دارم / ولی منم امام حسنی ام
ندیده دل به تو دادم / چی میشه روتو ببینم؟
منم و این دل ساده / من همینم که همینم!
نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو / عروج کردن سمت کمال یعنی تو
نشسته ام بنویسم تصورت؟ هیهات! / فراتر از جریان خیال یعنی تو
محبت همان آینه است و مهرت آب / تو آب و آینه ای پس زلال یعنی تو
آمد تا ولادت امام حسین علیه السلام را تبریک بگوید، ناگهان چشمش به لوحی افتاد که جلدی سبز و درخشنده داشت، پرسید این چیست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند این لوح را خداوند به پدرم هدیه داد. اما در آن لوح چه بود؟
شبی که باز برای گدایی آمده بود / دوباره پیش تو آن روستایی آمده بود
شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود / که رفت مشهدی و کربلایی آمده بود
وقتی امام رضا علیه السلام مجبور به قبول ولایت عهدی مامون شدند و به ایران سفر کردند، عده ای از شیعیان از دست ایشان ناراحت شدند، گاهی اهداف امام آنقدر عمیق و بلند مدت است که برای فهم آنها سالها انتظار لازم است.
لب نگار که باشد رطب حرام بود / زمان واجب مان مستحب حرام بود
فقیه نیستم اما به تجربه دیدم / بدون عشق مناجات شب حرام بود
خدا وقتی بهشتی روی دامان نجف دارد / بهشت از دور رؤیای بیابان نجف دارد
چه غم دارد کسیکه خردهای نان نجف دارد / که زهرا هم دو چشمم را به ایوان نجف دارد
گردون هماره دور زند در طریق تو / خورشید خشت گوشه صحن عتیق تو
با آن همه کرامت و لطف دقیق تو / خود را شمرده اند گدایان رفیق تو
بیار مرهم خودرا که کوه درد شدیم / بیار گرمی خورشید را که سرد شدیم
در انتظار فرج بوده ایم و مرد شدیم / برای یاری ات آماده نبرد شدیم
بیا که ما همه پا در رکاب تو هستیم / بیا که منتظر انقلاب تو هستیم